بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ اللَّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الحُجَهِ بنِ الحَسَن صَلَواتُکَ علَیهِ و عَلی آبائِهِ فِی هَذِهِ السَّاعَهِ وَ فِی کُلِّ سَاعَهٍ وَلِیّاً وَ حَافِظاً وَ قَائِداً وَ نَاصِراً وَ دَلِیلًا وَ عَیْناًحَتَّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَ تُمَتعَهُ فِیهَا طَوِیلا

نام دیگر برای روز غدیــــر

24 آبان 1390 توسط ریحان

نام دیگر برای روز غدیــــر

 خبرنامه دانشجویان ایران نوشت نامها به سهولت در ذهنها جاى مى‏گیرند و به راحتى معانى بلند را منتقل مى‏كنند به همین دلیل و دلایل دیگر ، نامگذارى روزها و یا هفته‏ها یكى از شیوه‏هاى تبلیغاتى مثبت و منفى شده است و مطرح شدن و رواج پیدا كردن ارزشها یا ضد ارزشها را در پى دارد .

اسلام علاوه بر این كه براى برخى از روزها اسمهاى خاصى مانند عید قربان ، عید فطر ، روز عرفه و … برگزیده بر همه این روزها نام ایام الله نهاده است تا عظمت و قداست این روزها هر چه بیشتر در ذهن و دل مؤمنان ، نقش بسته و موجب تذكر و تنبه آنان گردد .

 

یكى از روزهایى كه در اسلام براى تعظیم آن ، از شیوه نامگذارى بهره گرفته شده “ غدیر ” است ویژگى غدیر این است كه نامهاى گوناگونى براى آن قرار داده شده و این خود عظمت این روز را نسبت به روزهاى دیگر نشان مى‏دهد نامهاى روز غدیر ، از اسرار و ابعاد این روز پرده برمى‏دارند هر نامى از این نامها درى تازه از قلعه بلند غدیر بر ما مى‏گشاید چرا كه اسلام بر برگزیدن نامى براى زمان یا مكان و یا هر چیز دیگر ، خصوصیات مسمى را در نظر داشته و به جنبه‏ها و زوایاى آن توجه كرده است . از این روى شناختن و شناساندن نامهاى روز غدیر یك ضرورت است . با این كار تصویرى روشن از این روز در ذهن و دل نقش بسته و بیش از پیش این روز بزرگ را مى‏شناساند .

 

شایسته است نامهاى غدیر را با بهترین شكل و زیباترین خط بنویسیم و محافل جشن و سرور عید غدیر را با آن ، معنى و روحى تازه ببخشیم .

 

آنچه در زیر مى‏آید پنجاه نام و یا صفت براى روز غدیر است كه از روایات برگرفته‏ شده است :

1 ـ بزرگترین عید خدا ؛ “ عیدالله الاكبر ” (1)
2 ـ روز گشایش ؛ “ یوم وقوع الفرج ” (2)
3 ـ روز خشنودى پروردگار ؛ ” یوم مرضاة الرحمن ” (3)
4 ـ روز زبونى شیطان ؛ ” یوم مرغمة الشیطان ” (4)
5 ـ روز مشعل فروزان دین ؛ ” یوم منار الدین ” (5)
6 ـ روز بپا خاستن ؛ ” یوم القیام ” (6)
7 ـ روز شادمانى ؛ ” یوم السرور ” (7)
8 ـ روز لبخند ؛ ” یوم التبسم ” (8)
9 ـ روز راهنمایى ؛ ” یوم الارشاد ” (9)
10 ـ روز بلندى گرفتن منزلت شایستگان ؛ “ یوم رفع الدرج ” (10)
11 ـ روز روشن شدن دلایل خدا ؛ ” یوم وضوح الحجج ” (11)
12 ـ روز آزمایش بندگان ؛ ” یوم محنة العباد ” (12)
13 ـ روز راندن شیطان ؛ ” یوم دحر الشیطان ” (13)
14 ـ روز آشكار كردن حقیقت ؛ ” یوم الایضاح ” (14)
15 ـ روز بیان كردن حقایق ایمان ؛ ” یوم البیان عن حقایق الایمان ” (15)
16 ـ روز ولایت ؛ ” یوم الولایة ” (16)
17 ـ روز كرامت ؛ ” یوم الكرامة ” (17)
18 ـ روز كمال دین ؛ ” یوم كمال الدین ” (18)
19 ـ روز جداسازى حق از باطل ؛ ” یوم الفصل ” (19)
20 ـ روز برهان ؛ ” یوم البرهان ” (20)
21 ـ روز منصوب شدن امیرمؤمنان ؛ ” یوم نصب امیرالمؤمنین (ع) ” (21)
22 ـ روز گواهى و گواهان ؛ ” یوم الشاهد و المشهود ” (22)
23 ـ روز پیمان ؛ ” یوم العهد المعهود ” (23)
24 ـ روز میثاق ؛ ” یوم المیثاق المأخوذ ” (24)
25 ـ روز آراستن ؛ ” یوم الزینة ” (25)
26 ـ روز قبولى اعمال شیعیان ؛ ” یوم قبول اعمال الشیعة ” (26)
27 ـ روز رهنمونى به رهنمایان ؛ ” یوم الدلیل على الرواد ” (27)
28 ـ روز امن و امان ؛ ” یوم الامن المأمون ” (28)
29 ـ روز آشكار كردن امور پنهان ؛ ” یوم ابلاء السرائر ” (29)
30 ـ عید اهل بیت(ع) ؛ ” عید اهل البیت (ع) ” (30)
31 ـ عید شیعیان ؛ ” عید الشیعة ” (31)
32 ـ روز عبادت ؛ ” یوم العبادة ” (32)
33 ـ روز اتمام نعمت ؛ ” یوم تمام النعمة ” (33)
34 ـ روز اظهار گوهر مصون ؛ ” یوم اظهار المصون من المكنون ” (34)
35 ـ روز بر ملا كردن مقاصد پوشیده ؛ ” یوم ابلاء خفایا الصدور ” (35)
36 ـ روز تصریح برگزیدگان ؛ ” یوم النصوص على اهل الخصوص ” (36)
37 ـ روز محمد(ص) و آل محمد(ص) ؛ ” یوم محمد (ص) و آل محمد (ص) ” (37)
38 ـ روز نماز ؛ ” یوم الصلاة ” (38)
39 ـ روز شكرگزارى ؛ ” یوم الشكر ” (39)
40 ـ روز دوح ( درختان پر شاخ و برگ ) ؛ ” یوم الدوح ” (40)
41 ـ روز غدیر ؛ “ یوم الغدیر ” (41)
42 ـ روز روزه‏ دارى ؛ ” یوم الصیام ” (42)
43 ـ روز اطعام ؛ ” یوم اطعام الطعام ” (43)
44 ـ روز جشن ؛ ” یوم العید ” (44)
45 ـ روز عالم بالا ؛ ” یوم الملأ الاعلى ” (45)
46 ـ روز كامل كردن دین ؛ ” یوم اكمال الدین ” (46)
47 ـ روز شادابى ؛ ” یوم الفرح ” (47)
48 ـ روز به صراحت سخن گشودن از مقام ناب ؛ ” یوم الافصاح عن المقام الصراح ” (48)
49 ـ روز افشاى پیوند میان كفر و نفاق ؛ ” یوم تبیان العقود عن النفاق و الجحود ” (49)
50 ـ روز گردهمایى و تعهد حاضران ؛ ” یوم الجمع المسؤول ” (50)
________________________________________
پى‌ نوشت ‌ها :

1ـ امام رضا(ع) مى‏فرماید : و هو عید الله الاكبر (عید غدیر ، برترین عید خداوند است) ، الغدیر ، ج 1، ص 286 .

2ـ قال على (ع) : هذا یوم فیه وقع الفرج ، مصباح المتهجد ، ص‏ 700 .

3ـ قال الصادق(ع) : و فیه مرضاة الرحمن (در این روز ، رضایت خداوند نهفته است) ، بحارالانوار ، ج 98 ، ص 323 .

4ـ قال الرضا (ع) : انه یوم مرغمة الشیطان ، بحارالانوار ، ج 98 ، ص 323 .

5ـ قال الصادق (ع) : یوم منارالدین أشرف منهما ( روز مشعل فروزان دین ، از دو عید فطر و قربان گرامى‏تر است ) .

6ـ قال الصادق (ع) : ذلك یوم القیام ( روزغدیر ، روز بپاخاستن است ) بحارالانوار ، ج 98 ، ص323 .

7ـ قال الصادق (ع) : انه یوم السرور ، الغدیر ، ج 1 ، ص 286 .

8ـ قال الرضا (ع) : و هو یوم التبسم ، المراقبات ، ص257 .

9ـ قال على (ع) : هذا یوم الارشاد ، مصباح المتهجد ، ص 700 .

10ـ قال على (ع) : هذا یوم فیه … رفعت الدرج ( این روزى است كه منزلت شایستگان در آن ، بلندى گرفت ) مصباح المتهجد ، ص 700 .

11ـ قال على (ع) : هذا یوم … فیه … وضحت الحجج ( این روزى است كه دلایل خداوند در آن ، روشن گشت ) .

12ـ قال على (ع) : هذا یوم محنة العباد ، مصباح المتهجد ، ص 700 .

13ـ قال على (ع) : و هو … یوم دحرالشیطان ، مصباح المتهجد ، ص 700 .

14ـ قال على (ع) : و هو یوم الایضاح ( روزغدیر ، روزآشكار كردن حقیقت است ) مصباح المتهجد ، ص 700 .

15ـ قال على (ع) : و هو … یوم البیان عن حقایق الایمان ، مصباح المتهجد ، ص 700 .

16ـ امام رضا (ع) در حدیثى مفصل ، روز غدیر را روز عرضه ولایت به انسانها و مخلوقات معرفى مى‏كند ، المراقبات ، ص 257 .

17 امام صادق (ع) : در هنگام ملاقات با برادر ایمانى خود بگو : الحمدالله الذى اكرمنا بهذا الیوم ( حمد خداوند را كه ما را در این روز كرامت داد ) المرقبات ، ص 257 .

18ـ قال على (ع) و هو … یوم كمال الدین ، مصباح المتهجد ، ص 700 .

19ـ قال على (ع) : هذا یوم الفصل الذى كنتم توعدون ، مصباح المتهجد ، ص 700 .

20ـ قال على (ع) : و هو … یوم البرهان ، مصباح المتهجد ، ص 700 .

21ـ قال الصادق (ع) : الیوم الذى نصب منه رسول الله امیرالمؤمنین (ع) ، الغدیر ، ج 1 ، ص 285 .

22ـ قال على (ع) : وهو… یوم الشاهد و المشهود ، مصباح المتهجد ، ص 700 . امام صادق (ع) : نام غدیر در زمین روز به گواهى گرفته شدگان ( جمع مشهود ) است . بحارالانوار ، ج 98 ، ص 231 .

23ـ قال على (ع) : و هو… یوم العهد المعهود ، مصباح المتهجد ، ص 700 .

24ـ امام صادق (ع) : نام غدیر در زمین ، روز میثاق گرفته شده است ، بحارالانوار ، ج 98 ، ص 321 .

25ـ امام رضا (ع) : روزغدیر ، روز زینت است ، المراقبات ، ص 257 .

26ـ قال الرضا (ع) : یوم تقبل اعمال الشیعة ، المراقبات ، ص 257 .

27ـ قال على (ع) : هذا … یوم الدلیل على الرواد ( این ، روز رهنمونى به رهنمایان است ) مصباح المتهجد ، ص 700 .

28ـ قال على (ع) : هذا یوم الامن المأمون ، مصباح‏المتهجد ، ص 700 .

29ـ قال على (ع) : هذا یوم ابلاء السرائر ، مصباح المتهجد ، ص 700 .

30ـ قال الصادق (ع) : جعله عیدا لنا ، بحارالانوار ، ج 98 ، ص 300 .

31ـ قال الصادق (ع) : جعله عیدا … لموالینا و شیعتنا ، بحارالانوار ، ج 98 ، ص 300 .

32ـ امام صادق (ع) : روزغدیر ، روزعبادت است . الغدیر ، ج 1 ، ص 285 .

33ـ قال الصادق (ع) : انه الیوم الذى… تمت فیه النعمة ، الغدیر ، ج 1 ، ص 285 .

34ـ قال على (ع) : هذا یوم اظهارالمصون من المكنون ، مصباح المجتهد ، ص 700 .

35 قال على (ع) : هذا یوم ابدى خفایا الصدور و مضمرات الامور ، مصباح المتهجد ، ص 367 ـ قال على (ع) : هذا یوم النصوص على اهل الخصوص ( این ، روز تصریح برگزیدگان است ) همان .

37ـ قال الصادق (ع) : هوالیوم الذى جعله لمحمد (ص) و آله (ع) ، المراقبات ، ص 257 .

38ـ امام صادق (ع) : روزغدیر ، روز نماز است . الغدیر ، ج 1 ص 285 .

39ـ امام صادق (ع) : روزغدیر ، روز شكرگزارى است . الغدیر ، ج 1 ، ص 285 .

40ـ قال على (ع) : و انزل على نبیه فى یوم الدرج ما بین له عن ارادته فى خلصائه (و خداوند در روز دوم ، اراده خویش را در حق بندگان خاص و گزیدگان خود اظهار داشت) مصباح المتهجد ، ص 700 . مقصود از درج ، درختان پر شاخ و برگى است كه در سرزمین غدیر وجود داشت و حضرت در سایه آنها قرار گرفت و ولایت امیرمؤمنان(ع) را ابلاغ فرمود .

41ـ این نام ، معروفترین نام غدیر است كه از مكان واقعه گرفته شده است .

42ـ قال الصادق (ع) : ذلك یوم صیام ( روز غدیر ، روز روزه ‏دارى است ) بحارالانوار ، ج 98 ، ص 323 .

43ـ امام صادق (ع) : روز غدیر ، روز اطعام است . بحارالانوار ، ج 98 ، ص 323 .

44ـ قال الصادق (ع) : انه یوم عید ، بحارالانوار ، ج 98 ، ص 298 .

45ـ قال على (ع) : هذا یوم الملأ الاعلى … ( این روز عالم بالا است… ) مصباح المتهجد ، ص 700 .

46ـ قال الرضا (ع) : هو الیوم الذى اكمل الله فیه الدین ، المراقبات ، ص 257 .

47ـ قال الصادق (ع) : انه یوم فرح ، الغدیر ، ج 1 ، ص 286 .

48ـ قال على (ع) : و هو … یوم الایضاح عن المقام الصراح ( روزغدیر ، روز به صراحت سخن گفتن از مقام ناب است ) مصباح المتهجد ، ص 700 .

49ـ قال على (ع) : و هو یوم تبیان العقود عن النفاق و الجحود ( غدیر ، روز باز كردن گره پیوند میان كفر و نفاق است ) مصباح المتهجد ، ص 700 .

50ـ امام صادق (ع) : نام غدیر در زمین ، روز بازخواست شدگان است . بحارالانوار ، ج 98 ، ص 320 .

 

 نظر دهید »

بزرگترين عيد همه اديان الهي

21 آبان 1390 توسط ریحان

غدير ، بزرگترين عيد همه اديان الهي

 

” اليوم اکملت لکم دينکم و اتممت عليکم نعمتي و رضيت لکم الاسلام دينا “

 

عيد غدير را که در روايات اسلامي به عيد الاکبر (بزرگترين عيد) تعبير شده است ، مي توان به بزرگترين عيد تمام اديان الهي تعبير کرد ، چرا که حاصل زحمات تمام فرستادگان الهي ، در اين روز به نتيجه رسيده است .

 

آنگاه که نوح نبي (ع) بر مردم نازل شد ، دين خود را به آنها عرضه داشت و فرمود : ” خداوند شما را به اين دين فرا خوانده است ؛ اما بدانيد که بعد از من پيامبري خواهد آمد که آيين او کاملتر است ، پس به او بگرويد و آگاه باشيد که کاملترين دين ، نزد آخرين فرستاده خداست . ” همين طور ابراهيم ، موسي و عيسي (ع) آمدند و به تدريج ، دين خدا را کامل نمودند و وعده به کاملترين دين ، يعني دين آخرين رسول الهي ، دادند .

 

حال اسلام بر مردم نازل شده است و دين به آخرين مرحله کمال رسيده و حاصل تلاش تمامي پيامبران الهي در اسلام متجلي شده است . پيامبر اکرم (ص) در طول 23 سال با زحمت و تلاش فراوان ، آن را به بار نشانده و برابري و برادري را در بين تمام مسلمين جاري نموده است . او اينک براي زيارت خانه معبود رهسپار مي شود و مسلمين را از هر رنگ و نژاد ، براي حجة الوداع که آخرين حج اوست ، فرا مي خواند . مردم ، دوشادوش حضرت ، حج بجا مي آورند و آخرين صحبتهاي ايشان را از زبانشان مي شنوند . در راه بازگشت جبرئيل بر حضرت نازل مي شود :

” يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليک من ربک “

پيامبر که به نفاق عده اي از همراهان خود از طريق وحي الهي آگاه بود ، از برخورد آنان بيمناک شد . در اين هنگام جبرئيل امين براي دومين بار نازل شد:

” يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليک من ربک “

رحمة للعالمين (ص) هراسناک از دلهاي مريض و ايمانهاي سست تازه مسلمانان ، راه تازه اي مي جست که جبرئيل براي سومين بار نازل شد :

“يا ايها الرسول بلغ ما انزل اليک من ربک فان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله يعصمک من الناس”

 

اين چه پيامي است که اگر به مردم ابلاغ نشود ، رسالت به انجام نرسيده است ؟

 

پيامبر اکرم (ص) که هم داراي مقام نبوت و هم داراي مقام رسالت مي باشد ، در اين آيه با عبارت ” يا ايها الرسول ” مورد خطاب قرار گرفته اند که بيانگر آن است که در اينجا مقام رسالت آن بزرگوار مورد نظر است . از طرفي ” فما بلغت رسالته ” نشانگر آن است که انجام ندادن اين عمل و نرساندن اين پيام از طرف خداوند ، سبب عدم انجام وظيفه رسالت آن حضرت مي شود .

در ادامه آيه ، خداوند به قلب نوراني پيامبر (ص) اطمينان مي دهد و مي فرمايد :

” و الله يعصمک من الناس ” خداوند تو را از آسيب مردم حفظ مي کند . مراد از آسيب مردم ، آسيب جسمي ، مالي و … نيست ؛ چرا که پيامبر هيچ گاه در ميادين جنگ هراسي به دل راه نمي داد و زندگاني آن حضرت ، سراسر گواه اين مطلب است که در تمامي جنگها ، رسول اکرم (ص) حتي يک قدم هم به عقب بر نداشت . حتي در جنگ احد بعد از اين که به ظاهر ، مسلمانان شکست خوردند و سپاه اسلام از هم گسست ، آن حضرت همچنان در برابر مشرکين مي جنگيد . به علاوه خداوند نه تنها رسول اکرم (ص) بلکه تمامي رسولان خود را اين گونه توصيف مي نمايد:

” الذين يبلغون رسالات الله و يخشونه و لا يخشون احدا الا الله

کساني که رسالت خداوند را ابلاغ مي نمايند و از او مي ترسند و از هيچ کس غير او نمي هراسند . “

 

پس هراس آن حضرت به خاطر آسيب ديدن اصل دين ، توسط مردم و به خاطر جهل آنان بود و اين ، بشارت خداوند براي غلبه بر جهل مردم بود ؛ همانگونه که به موسي (ع) نيز فرمود : ” لا تخف انک انت الاعلي “

 

پس پيامبر (ص) در موضع غدير توقف مي کنند .

 

 

آنان که جلوتر رفته بودند را فرا مي خوانند و صبر مي کنند تا افرادي که هنوز نيامده اند به آنان ملحق شوند . پس به بالاي بلندي مي روند و خطبه اي ايراد مي کنند :

” خداي را سپاس مي گويم و بر بندگي خود و پروردگاري او اقرار مي کنم . جبرئيل تا کنون سه بار بر من نازل شده است و از جانب پروردگار مرا امر نموده که در اين زمين بر پاي بايستم و رسالت او را به پايان برم . آيا من ولي شما بر شما نيستم ؟ “

همگان پاسخ دادند : ” آري . “

حضرت ادامه داد : ” آيا من پيامبر و رهبر شما نيستم ؟ ”

باز همه سر به تعظيم خم مي کنند .

آنگاه حضرت دست علي بن ابيطالب (ع) را گرفته و بلند مي کند و مي فرمايد :

” من کنت مولاه فهذا علي مولاه ، هرکه من ولي و سرپرست اويم ، پس علي سرپرست و ولي اوست . “

 

سپس مردم در محل خيمه اي که به امر پيامبر (ص) ، برپاگشته بود ؛ بر علي (ع) وارد شدند و به ايشان تهنيت گفتند و آن حضرت را امير المؤمنين خطاب نمودند ؛ که مورخين عده آنان را تا 120000 نفر ذکر کرده اند .

 

در آن هنگام اين آيه نازل شد :

” اليوم يئس الذين کفروا من دينکم فلا تخشوهم و اخشون اليوم اکملت لکم دينکم و اتممت عليکم نعمتي و رضيت لکم الاسلام دينا ، امروز کافران از دين شما مأيوس شدند ؛ پس ، از آنان نترسيد و از من بهراسيد . امروز دين شما را کامل نمودم و نعمت خويش را بر شما تمام ، و براي شما به اسلام به عنوان دين راضي شدم (راضي شدم که اسلام دين شما باشد) . “

 

در قرآن کريم واژه ” اليوم و يومئذ ” بيشتر براي معاد به کار برده مي شود ؛ ولي در اين آيه در باره ظهور امامت به کار رفته است . از آن جايي که قرآن مطالب مهم را با لفظ ” الا و اليوم ” آغاز مي کند ، معلوم مي شود که خبر بسيار مهمي در اين آيه وجود دارد که دوبار در آن کلمه اليوم استفاده شده است و آن خبر مهم ، همانا تعيين سرپرست براي امت اسلامي ، پس از پيامبر اکرم (ص) مي باشد .

 

اين اتفاق مهم ، باعث مأيوس شدن کفار شد . دشمنان اسلام مي گفتند :

” نتربص به ريب المنون ” ما مرگ پيامبر (ص) را انتظار مي کشيم تا با مرگ او بساطش برچيده شود ؛ چرا که با کتاب و قانون مي توان مبارزه کرد و آنرا مطابق ميل خود و بر خلاف نظر خداوند ، تفسير نمود ؛ اما با اين رهبر الهي نمي توان به مقابله پرداخت . لذا واقعه غديرخم که ادامه رهبري امت اسلامي را براي شخصي با داشتن خصائص شجاعت ، درايت و صبر و پايداري همانند پيامبر (ص) اعلام مي دارد ، اين تنها اميد کافران را نيز به يأس بدل کرد ؛ و بعد از پيامبر (ص) جانشيني الهي از جانب خداوند براي ادامه راه او و سرپرستي مسلمين تعيين نمود .

 

در قسمت بعدي آيه ، از کامل شدن دين و تمام شدن نعمت سخن به ميان آمده است . منظور از نعمت در اين قسمت آيه ، نمي تواند نعمتهاي مادي باشد ؛ چرا که نعمتهاي مادي هنوز هم جاري هستند و چيزي نيستند که تمام بشوند و هر روز و هر لحظه ، از جانب خداوند ، بر مخلوقات نازل مي شوند و نمي توان در باره آنها کلمه تمام کردن نعمت از جانب خداوند را به کار برد . پس نعمتي ديگر (و به مراتب بالاتر و مهمتر از نعمتهاي مادي) مورد نظر آيه است . بر طبق واقعه غدير ، همانا آن نعمت ، چيزي جز نعمت ولايت و امامت نيست . خداوند نيز در قرآن نعمت رسالت و نعمت امامت را به عنوان برترين نعمتهاي خويش ستوده و اصطلاح منت (نعمت سنگين و طاقت فرسا که حمل و هضم آن دشوار است) را براي آن دو نعمت به کار برده است .

 

” لقد مَنّ الله علي المؤمنين اذ بعث فيهم رسولا من انفسهم ، همانا خدا بر مؤمنين نعمتي سنگين عطا نمود آن هنگام که از بين آنان رسولي را مبعوث کرد . “

 

” و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض ونجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين ، ما اراده کرديم که بر آناني که در زمين ضعيف شمرده شدند ، نعمتي سنگين بدهيم و آنان را امام قرار دهيم و وارثان زمين . “

 

و در نهايت اينکه زحمات تمام پيامبران پيش از اسلام و زحمات 23 ساله پيامبر (ص) در روز غدير به بار نشست و حجت خداوند بر انسان تمام شد .

 

از لحاظ روايي نيز ذکر اين نکته ضروري است که در طول تاريخ اسلام ، کمتر واقعه اي سندي به محکمي سند غدير دارد . مسعود ابن ناصر سجستاني در کتاب ولايتکده که 17 جلد است اين حديث را از 120 نفر نقل کرده است . محمد ابن جرير طبري در کتاب رد علي الخرقوضيه از 75 طريق ، ابن عقده در کتاب ولايت ، حديث را از 125 راوي بيان داشته است . از ابوالمعالي جوني نقل است که او بيان داشته است:

 

” در بغداد در دکان صحاف ، کتابي ديدم که روايت غدير را در آن جمع آوري کرده بود و بر پشتش نوشته شده بود : « جلد 28 از طرق حديث من کنت مولاه » . ” سيد مرتضي نيز در کتاب شافي بيان داشته است که ” ما هيچ فرقه اي از فرق اسلامي را نديده ايم که منکر اصل حديث غدير باشد . ” و در نهايت کتاب ارزشمند الغدير تأليف علامه اميني ، جامع ترين دائرة المعارف براي اسناد روايت غدير مي باشد .

 

در روايتي در صحيح مسلم به نقل از طارق بن شهاب آمده است : جمعي از يهود به خليفه دوم گفتند : اگر بر ما قوم يهود چنين آيه اي نازل مي شد (اليوم اکملت لکم دينکم و اتتمت عليکم نعمتي) و ما مي دانستيم که در چه روزي نازل شده است ، حتما آن روز را عيد قرار مي داديم .

 نظر دهید »

ولادت امام علی النقی (ع) مبارک باد

20 آبان 1390 توسط ریحان

نام : علی

لقب : هادی نقی

کنیه : ابوالحسن

نام پدر :محمد

نام مادر: سمانه مغربیه

تاریخ ولادت : 15 ذی الحجه سال 212 هجری

محل ولادت : مدینه طیبه

مدت امامت : 33 سال

مدت عمر :42 سال

تاریخ شهادت : 3 ماه رجب سال 254 هجری

علت شهادت: طعام زهر آلود

نام قاتل : متوکل عباسی

محل دفن : سامراء

تعداد فرزندان : 4 پسر و 1 دختر

میلاد فرخنده :

سحرگاه روز 15 ذی الحجه هنگامی که خورشید اشعه تابناک خود را بر روی زمین می گسترد مولود مسعود خاندان رسالت حضرت امام علی النقی (ع) دیده بر جهان بازگشود نوزادی که باعث سربلندی وافتخار اسلام گردید و عمر خود را در راه اعتلای تعالیم ارزنده اسلام مصروف داشت ودر پیشبرد هدفهای الهی از هیچ نوع کوشش و فعالیت و مجاهده مضایقه ننمود . او در تیره ترین دوران اختلافات خلفای عباسی همانند پدر بزرگوارش به توسعه و گسترش آئین اسلام پرداخت و اصالت تعالیم اسلامی را از گزند حوادث و آفات محفوظ داشت . او از همان دوران نوجوانی از آن هنگامی که در مکتب پدر بزرگوارش درس علم و معرفت می آموخت به راهنمائی و ارشاد مردم می پرداخت و در مکتب عالی دانش و فضیلت خود ، گروههائی از علاقه مندان و ارادت ورزان خاندان نبوت را می پروراند . او در عصر خود در دانش و فضیلت و شرف انسانی ، مجاهدتهای اسلامی نظیر و همتا نداشت و علاقمندان همچون پروانه گرد شمع وجودش می گشتند و از خرمن علم و دانش و فضیلت او بهره ها می بردند .

سال ولادت :

دهمین ثمره باغ ولایت و دوازدهمین نهال عصمت و طهارت و نخستین فرزند برومند پیشوای نهم در سال 212 هجری در یکی از محلات مدینه شهر نورانی پیامبر بزرگوار اسلام در محلی که موسوم به « صریا » بود دیده بر جهان گشود و به زیباترین نامی که در خاندان رسالت سابقه دیرین و خوش خاطره ای داشت موسوم گردید ؛ پدر ارجمندش برای وی نام « علی » را برگزید . او که همانند جد بزرگوارش مأموریت دفاع از اسلام و احیاء حقوق مسلمانان را از جانب پروردگار عالم بعهده داشت همان کنیهء جدش را بر خویشتن انتخاب کرد و به ابوالحسن موسوم گردید . لقب ابن رضا درخشان ترین عنوان و شهرت او و دیگر پیشوایان معصوم بعدی بود که آن روزها همچون ستاره درخشان در میان دهها القاب دیگر بر تارک وی می درخشید . از دیگر القاب آن حضرت می توان هادی ، ناصح ، عالم ، فقیه ، امین ، عسگری ، دلیل ، فاتح ، نقی و مرتضی را نام برد چنانچه امروز بیشتر دوستداران و شیعیان او را با لقب مشهور « هادی » میشناسند . آن حضرت تحت تربیتهای الهی و معنوی پدر ، هفت سال و اندی زندگی کرد و بعد از وفات پدر درخشان ترین و شامخ ترین چهرهء اسلام بود که مشکلات فقهی و علمی جهان اسلام را با دانش و بینش خود حل و فصل می نمود .

مادر :

مادر عزیز و مهربانش ، بانوی با فضیلت و تقوی و دانشمندی یود در نهایت فداکاری و دلسوزی که یکی از بانوان صالح و درستکار شایستهء روزگار خود محسوب می گشت بحدی که خود امام (ع) دربارهء او چنین میفرماید : « مادرم عارف و آشنا به مقام امامت و ولایت بود . او با عنایت و لطف پروردگار اهل رحمت و بهشت است . هرگز فریب شیطان و مکر و کید تجاوزکار و ستمگر را بخود ندید و از نظر رتبه و مقام کمتر از مادر انبیاء و مردان شایسته ی الهی نبود …» . نام گرامی وی « سمانه » معروف به سیده و صاحب کنیه « ام الفضل مقربیه » از شاهزادگان رومی بود که به اسارت لشکر مسلمانان در آمده بود و به عنوان « ام ولد » آزاد گردید و افتخار همسری امام را پیدا نمود او یکی از آشنایان حقیقی به مقام ولایت کبری و از مدافعین سرسخت زعامت و خلافت الهی بود .

تعیین امامت آن حضرت :

پیشوای نهم جز علی و موسی فرزند دیگری نداشت و از آنجا که میان علی و موسی در دانش و تقوی و پرهیزکاری و فضایل معنوی از وجود تا عدم و از زمین تا آسمان فاصله وجود داشت برای هیچ انسانی این شبهه پدید نمی آمد که او پیشوائی رقیب امام هادی (ع) گردد بخصوص که بارها حضرت هادی از طرف پدر عالیقدرش امام جواد (ع) تصریحاً به امامت تعیین گردیده بود .

مرگ پدر :

هشت سال از عمر شریفش نگذشته بود که غبار یتیمی بر چهره اش نشست در سال 220 هجری در آخر ماه ذیقعده پدر بزرگوار و جوان خود را از دست داد ؛ پدری که نمونه بارز علم و تقوی و فضیلت و شجاعت مظهر مبارزه با ظلم و ستم و پناه درماندگان و بیچارگان بود . مدت عمر و زندگی اش از نظر زمان بسیار محدود بود چون فقط 25 سال در این جهان زندگی کرد که هفت سال و چند ماه دوران پدر هفده سال بعدی از وی دوران امامت و پیشوایی او بود که دخترش ام فضل را به عقد ازدواج او درآورد سپس دوران حکومت معتصم را دید که در اوایل حکومت او بود که امام جواد در بغداد به  شهادت رسید و در کنار قبر جد بزرگوارش امام موسی بن جعفر (ع) مدفون گردید و امروز به نام کاظمین معروف و مشهور است .

سالهای امامت :

سالهاي امامت آن حضرت مصادف بوده است با قسمتي از خلافت معتصم و تمام خلافت متوكل و منتصر و مستعين و در زمان خلافت المعتز بالله وفات يافتند . امام هادی (ع) در مدينه اقامت داشتند تا اينكه متوكل در سال 232 ق به خلافت رسيد . چنانكه در تواريخ مذكور است متوكل به حضرت امير (ع) و اهل بيت كينه شديدي داشت و كساني كه دور و بر او بودند به بغض و عداوت با آل علي شهرت داشتند و از جمله آنها عبد الله بن محمد بن داود هاشمي معروف به «ابن اترجه» بود . متوکل از امام جهت مسافرت به بغداد دعوت نمود و يحيي بن هرثمه را مأمور اين كار كرد ، هرثمه آن حضرت را در سال 233 ق به سامرا برد . رفتار متوكل با امام به ظاهر محترمانه بود ولي پيوسته او را تحت نظر داشت و گاهي به حبس ، توقيف و يا جستجوي منزل آن حضرت امر ميكرد .

 آثار آن حضرت

1 ) رساله اي در رد اهل جبر و تفويض و اثبات عدالت و منزلت بين المنزلتين .

2 ) مجموعه پاسخهايي كه به پرسشهاي يحيي بن اكثم قاضي القضات بغداد داده اند .

3 ) مجموعه اي از احكام دين كه ابن شهر آشوب در مناقب از خيبري و حميري و از كتاب مكاتبات الرجال از عسكريين نقل كرده است .

 زیارت در کلام امام هادی(ع)

زیارت انسانهای وارسته ، موجب بقا و استمرار حیات علمی و معنوی آنان می گردد ، آنچنان که در حدیتی از پیامبر اکرم (ص) اتر زیارت امامان و پیامبران بعد از مرگ همسان اتر زیارت ایشان در حیات است و همان آتار و سازندگی را برای انسان دارد . یکی از برترین زیارات ائمه (ع) که با فقرات بلندش به اوج وجود ائمه اطهار و بلندای هستی آنان نظر دارد و زمینه معرفت و عرفان کاملتر انسان را فراهم می سازد ،  زیارت جامعه کبیره است که امام علی النقی(ع) آن را به شاگرد خویش آموخته است که در فصاحت و بلاغت احسن و اکمل زیارات است . این منشور بلند ، هر چند که در لباس شرح فضایل و کمالات انسانهای کامل و خلفای برجسته الهی بیان شده است ، لیکن معارف عمیق توحیدی آن اساس شرک را بر می کند و وجود انسان را از حقیقت و نور ولایت و معرفت سیراب می کند . امام هادی (ع) در این زیارت ائمه اطهار (ع) را با جلوه های گوناگون معرفی کرده تا زائر از دریچه های مختلف ، ایشان را الگو و اسوه خویش قرار دهد و بر تعالی خود همت گمارد . زیارت جامعه در مقام امامت جایی خالی نمی گذارد تا دیگران آن را پر کنند . ابتدای زیارت با بهترین تحیت و بزرگداشت ، سلام ، آغاز می شود و در ادامه بالاترین معارف اعتقادی انبیا و ائمه (ع) را ، که هر کدام در عین سادگی نیاز به تشریح و تبیین دارد ، بر می شمارد ; باشد که به تاسی از این ذوات مقدسه وجودمان لبریز از ایمان شود :

السلام عليكم يا أهل بيت النبوة وموضع الرسالة ومختلف الملائكة ومهبط الوحي ومعدن الرحمة وخزان العلم ومنتهى الحلم وأصول الكرم وقادة الأمم وأولياء النعم وعناصر الأبرار ودعائم الأخيار وساسة العباد وأركان البلاد وأبواب الإيمان وأمناء الرحمن وسلالة النبيين وصفوة المرسلين وعترة خيرة رب العالمين ورحمة الله وبركاته السلام على أئمة الهدى ومصابيح الدجى وأعلام التقى وذوي النهى وأولي الحجى وكهف الورى وورثة الأنبياء والمثل الأعلى والدعوة الحسنى وحجج الله على أهل الدنيا والآخرة والأولى ورحمة الله وبركاته…..

منبع : کتاب زندگانی پیشوای دهم ، نویسنده عقیقی بخشایشی

 نظر دهید »

شعر عید قربان

15 آبان 1390 توسط ریحان

عید قربان با نماز و عبادتش، با ذکر و دعایش، با قربانى و صدقات و احسانش بسترى براى جارى ساختن مفهوم عبودیت و بندگى است

 

 +++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

 

خدایا ،قبله ام ، سجاده ام حرف دلم آخر تویی تو

خدایا معبد ومعبود دنیا و سر شوریده ام آخر تویی تو

 

+++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++++

بگذر از فرزند و جان و مال خویش / تا خلیل اللّه ِ دورانت کنند

سَر بِنه بر کف، برو در کوی دوست / تا چو اسماعیل، قربانت کنند

 

 نظر دهید »

چرا عید قربان ؟

15 آبان 1390 توسط ریحان

چرا عید قربان ؟

عيد قربان كه پس از وقوف در عرفات (مرحله شناخت) و مشعر (محل آگاهي و شعور) و منا (سرزمين آرزوها، رسيدن به عشق) فرا مى رسد، عيد رهايى از تعلقات است.

رهايى از هر آنچه غيرخدايى است.در اين روز حج گزار،اسماعيل وجودش را،يعنى هر آنچه بدان دلبستگى دنيوى پيدا كرده قربانى مى كند تا سبك بال شود.

اکنون در منايي،ابراهيمي،و اسماعيلت را به قربانگاه آورده اي اسماعيل تو کيست؟چيست؟

مقامت؟آبرويت؟موقعيتت،شغلت؟پولت؟خانه ات؟املاكت؟…؟
اين را تو خود مي داني،تو خود آن را–هرچه هست و هرکه هست–بايد به منا آوري و براي قرباني، انتخاب کني،من فقط مي توانم نشانيهايش را به تو بدهم:

آنچه تو را،در راه ايمان ضعيف مي کند، آنچه تو را در “رفتن"، به “ماندن” مي خواند، آنچه تو را، در راه “مسئوليت” به ترديد مي افکند، آنچه تو را به خود بسته است و نگه داشته است، آنچه دلبستگي اش نمي گذارد تا ” پيام” را بشنوي، تا حقيقت را اعتراف کني، آنچه ترا به “فرار” مي خواند آنچه ترا به توجيه و تاويل هاي مصلحت جويانه مي کشاند، و عشق به او، کور و کرت مي کند ابراهيمي و “ضعف اسماعيلي” ات، ترا بازيچه ابليس مي سازد. در قله بلند شرفي و سراپا فخر و فضيلت، در زندگي ات تنها يک چيز هست که براي بدست آوردنش، از بلندي فرود مي آيي، براي از دست ندادنش، همه دستاوردهاي ابراهيم وارت را از دست مي دهي، او اسماعيل توست، اسماعيل تو ممکن است يک شخص باشد، يا يک شيء، يا يک حالت، يک وضع، و حتي، يک ” نقطه ضعف"!

اما اسماعيل ابراهيم، پسرش بود!

سالخورده مردي در پايان عمر، پس از يک قرن زندگي پر کشاکش و پر از حرکت، همه آوارگي و جنگ و جهاد و تلاش و درگيري با جهل قوم و جور نمرود و تعصب متوليان بت پرستي و خرافه هاي ستاره پرستي و شکنجه زندگي. جواني آزاده و روشن و عصياني در خانه پدري متعصب و بت پرست و بت تراش! و در خانه اش زني نازا، متعصب، اشرافي: سارا.و اکنون، در زير بار سنگين رسالت توحيد، در نظام جور و جهل شرک، و تحمل يک قرن شکنجه “مسئوليت روشنگري و آزادي"، در “عصر ظلمت و با قوم خوکرده با ظلم"، پير شده است و تنها، و در اوج قله بلند نبوت، باز يک ” بشر” مانده است و در پايان رسالت عظيم خدايي اش، يک ” بنده خدا” ، دوست دارد پسري داشته باشد، اما زنش نازا است و خودش، پيري از صد گذشته، آرزومندي که ديگر اميدوار نيست، حسرت و يأس جانش را مي خورد، خدا، بر پيري و نااميدي و تنهايي و رنج اين رسول امين و بنده وفادارش – که عمر را همه در کار او به پايان آورده است، رحمت مي آورد و از کنيز سارا – زني سياه پوست – به او يک فرزند مي بخشد، آن هم يک پسر! اسماعيل، اسماعيل، براي ابراهيم، تنها يک پسر، براي پدر، نبود، پايان يک عمر انتظار بود، پاداش يک قرن رنج، ثمره يک زندگي پرماجرا.و اکنون، در برابر چشمان پدر چشماني که در زير ابروان سپيدي که بر آن افتاده، از شادي، برق مي زند مي رود و در زير باران نوازش و آفتاب عشق پدري که جانش به تن او بسته است، مي بالد و پدر، چون باغباني که در کوير پهناور و سوخته ي حياتش، چشم به تنها نو نهال خرّم و جوانش دوخته است، گويي روئيدن او را، مي بيند و نوازش عشق را و گرماي اميد را در عمق جانش حس مي کند. در عمر دراز ابراهيم، که همه در سختي و خطر گذشته، اين روزها، روزهاي پايان زندگي با لذت ” داشتن اسماعيل” مي گذرد، پسري که پدر، آمدنش را صد سال انتظار کشيده است، و هنگامي آمده است که پدر، انتظارش نداشته است! اسماعيل اكنون نهالي برومند شده است، در اين ايام ، ناگهان صدايي مي شنود : “ابراهيم! به دو دست خويش، کارد بر حلقوم اسماعيل بنه و بکُش"! مگر مي توان با کلمات، وحشت اين پدر را در ضربه آن پيام وصف کرد؟ ابراهيم، بنده ي خاضع خدا، براي نخستين بار در عمر طولاني اش، از وحشت مي لرزد، قهرمان پولادين رسالت ذوب مي شود، و بت شکن عظيم تاريخ، درهم مي شکند، از تصور پيام، وحشت مي کند اما، فرمان فرمان خداوند است. جنگ! بزرگترين جنگ، جنگِ در خويش، جهاد اکبر! فاتح عظيم ترين نبرد تاريخ، اکنون آشفته و بيچاره! جنگ، جنگ ميان خدا و اسماعيل، در ابراهيم.

دشواري “انتخاب"!

کدامين را انتخاب مي کني ابراهيم؟! خدا را يا خود را ؟ سود را يا ارزش را؟ پيوند را يا رهايي را؟ لذت را يا مسئوليت را؟ پدري را يا پيامبري را؟ بالاخره، “اسماعيلت” را يا ” خدايت” را؟ انتخاب کن! ابراهيم. در پايان يک قرن رسالت خدايي در ميان خلق، يک عمر نبوتِ توحيد و امامتِ مردم و جهاد عليه شرک و بناي توحيد و شکستن بت و نابودي جهل و کوبيدن غرور و مرگِ جور، و از همه جبهه ها پيروز برآمدن و از همه مسئوليت ها موفق بيرون آمدن … . اي ابراهيم! قهرمان پيروز پرشکوه ترين نبرد تاريخ! اي روئين تن، پولادين روح، اي رسولِ اُلوالعَزْم، مپندار که در پايان يک قرن رسالت خدايي، به پايان رسيده اي! ميان انسان و خدا فاصله اي نيست، “خدا به آدمي از شاهرگ گردنش نزديک تر است"، اما، راه انسان تا خدا، به فاصله ابديت است، لايتناهي است! چه پنداشته اي؟ اکنون ابراهيم است که در پايان راهِ دراز رسالت، بر سر يک “دو راهي” رسيده است: سراپاي وجودش فرياد مي کشد: اسماعيل! و حق فرمان مي دهد: ذبح! بايد انتخاب کند! اکنون، ابراهيم دل از داشتن اسماعيل برکنده است، پيام پيام حق است. اما در دل او، جاي لذت” داشتن اسماعيل” را، درد “از دست دادنش” پر کرده است. ابراهيم تصميم گرفت، انتخاب کرد، پيداست که “انتخابِ” ابراهيم، کدام است؟ “آزادي مطلقِ بندگي خداوند"! ذبح اسماعيل! آخرين بندي که او را به بندگي خود مي خواند!

زنده اي که تنها به خدا نفس مي کشد!

آنگاه، به نيروي خدا برخاست، قرباني جوان خويش را – که آرام و خاموش، ايستاده بود، به قربانگاه برد… و پيامي که: ” اي ابراهيم! خداوند از ذبح اسماعيل درگذشته است، اين گوسفند را فرستاده است تا بجاي او ذبح کني، تو فرمان را انجام دادي"!

 نظر دهید »

روز عرفه

13 آبان 1390 توسط ریحان

 

 صحرای

عرفه

عرفات نام جايگاهي است كه حاجيان در روز عرفه (نهم ذي الحجه) در آنجا توقف مي كنند و به دعا و نيايش مي پردازند و پس از برگزاري نماز ظهر و عصر به مكه مکرمه باز مي گردند . وجه تسميه آنرا چنين گفته اند كه جبرائيل عليه السلام هنگامي كه مناسك را به ابراهيم مي آموخت، چون به عرفه رسيد به او گفت *عرفت * و او پاسخ داد آري ، لذا به اين نام خوانده شد. نيز گفته اند سبب آن اين است كه مردم از اين جايگاه به گناه خود اعتراف مي كنند و بعضي آن را جهت تحمل صبر و رنجي مي دانند كه براي رسيدن به آن بايد متحمل شد. چرا كه يكي از معاني *عرف * صبر و شكيبايي و تحمل است.

حضرت آدم در عرفات

 فَتَلَقي آدَمُ مِنْ رَبِّه كَلماتًُ فتابَ عَليهِ اِنَّه هو التَّوابُ الرّحيمْ

آدم از پروردگارش كلماتي دريافت داشت و با آن به سوي خدا بازگشت و خداوند، توبه او را پذيرفت، چه او توبه پذير مهربان است .

طبق روايت امام صادق(ع)، آدم (ع) پس از خروج از جوار خداوند، و فرود به دنيا، چهل روز هر بامداد بر فراز كوه صفا با چشم گريان در حال سجود بود ، جبرئيل بر آدم فرود آمد و پرسيد: چرا گريه مي كني اي آدم؟

ـ چگونه مي توانم گريه نكنم در حاليكه خداوند مرا از جوارش بيرون رانده و در دنيا فرود آورده است.

ـ اي آدم به درگاه خدا توبه كن و به سوي او بازگرد.

ـ چگونه توبه كنم؟

جبرئيل در روز هشتم ذي الحجه آدم را به مني برد، آدم شب را در آنجا ماند و صبح با جبرئيل به صحراي عرفات رفت، جبرئيل هنگام خروج از مكه، احرام بستن را به او ياد داد و به او لبيك گفتن را آموخت و چون بعد از ظهر روز عرفه فرا رسيد تلبيه را قطع كرد و به دستور جبرئيل غسل كرد و پس از نماز عصر، آدم را به وقوف در عرفات واداشت و كلماتي را كه از پروردگار دريافت كرده بود به وي تعليم داد، اين كلمات عبارت بودند از:

خداوندا با ستايشت تو را تسبيح مي گويم          سُبحانَكَ اللهُمَ وَ بِحمدِك

جز تو خدايي نيست          لا الهَ الاّ اَنْتْ

 كار بد كردم و بخود ظلم نمودم          عَمِلْتُ سوء وَ ظَلَمْتُ نَفْسي

به گناه خود اعتراف مي كنم          وَ اِعْتَرِفْتُ بِذَنبي اِغْفرلي

 تو مرا ببخش كه تو بخشنده مهرباني          اِنَّكَ اَنْتَ اَلغَفور الرّحيمْ

آدم (ع) تا هنگام غروب آفتاب همچنان دستش رو به آسمان بلند بود و با تضرع اشك مي ريخت، وقتي كه آفتاب غروب كرد همراه جبرئيل روانه مشعر شد، و شب را در آنجا گذراند. و صبحگاهان در مشعر بپاخاست و در آنجا نيز با كلماتي به دعا پرداخت و به درگاه خداوند توبه گذاشت……

حضرت ابراهيم (ع) در عرفات

در صحراي عرفات، جبرئيل، پيك وحي الهي، مناسك حج را به حضرت ابراهيم (ع) نيز آموخت و حضرت ابراهيم (ع) در برابر او مي فرمود:

عَرِفتُ ، عَرِفتُ ( شناختم ، شناختم )

حضرت محمد (ص) در عرفات

 

پيامبر اعظم (ص) در عرفات و نيز دامنه كوه عرفات در زمان صدر اسلام كلاس صحرايي پيامبر (ص) بود و بنا به گفته مفسرين آخرين سوره قرآن در صحراي عرفات بر پيامبر (ص) نازل شد و پيامبر (ص) اين سوره را كه از جامع ترين سوره هاي قرآن است و داراي ميثاق و پيمانهاي متعدد با ملل يهود، مسيحي و مسلمان و علماي آنها مي باشد، و قوانين و احكام كلي اسلام را در بر دارد، به مردم و شاگردانش تعليم فرمود و طبق مشهور ميان محدثان پيامبر (ص) در چنين روزي سخنان تاريخي خود را در اجتماعي عظيم و با شكوه حجاج بيان داشت:

اي مردم سخنان مرا بشنويد! شايد ديگر شما را در اين نقطه ملاقات نكنم. شما به زودي به سوي خدا باز مي گرديد. در آن جهان به اعمال نيك و بد شما رسيدگي مي شود. من به شما توصيه مي كنم هركس امانتي نزد اوست بايد به صاحبش برگرداند. اي مردم بدانيد ربا در آئين اسلام اكيداً حرام است. از پيروي شيطان بپرهيزيد. به شما سفارش مي كنم كه به زنان نيكي كنيد ، زيرا آنان امانتهاي الهي در دست شما هستند و با قوانين الهي بر شما حلال شده اند… .  من در ميان شما دو چيز به يادگار مي گذارم كه اگر به آن دو چنگ زنيد گمراه نمي شويد، يكي كتاب خدا و ديگري سنت و عترت من است. هر مسلماني با مسلمان ديگر برادر است و چيزي از اموال مسلمانان بر مسلماني حلال نيست مگر اينكه آنرا به طيب خاطر به دست آورده باشد… .

حضرت سيدالشهدا (ع) در عرفات

 

امام حسين (ع) بعد از ظهر روز عرفه همراه با فرزندان و گروهي از اصحاب از خيمه هاي خود در صحراي عرفات بيرون آمدند، و روي به * كوه رحمت * نهادند و در سمت چپ كوه روي به كعبه، همايشي تشكيل دادند، كه موضوع آن به مناسبت روز عرفه (روز شناخت)، شناخت و سازندگي بود. اين همايش، تنها جنبه علم و معرفت نداشت بلكه شناخت توأم با عمل و سازندگي و تزكيه و خودسازي بود .

 نظر دهید »

وبلاگ ریحان

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

موضوعات

  • همه
  • مناسبت ها
    • روز عرفه
    • عید قربان
    • عید غدیر
  • فرق منحرف
    • شیطان پرستی
  • مسایل دینی
    • حجاب
    • حضرت زهرا

آرشیوها

  • آبان 1390 (9)
  • بیشتر...
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس